اذن دخول گرفتیم و سلام دادیم ، السلام علیک یا امیرامومنین ، یا علی بن ابیطالب... رفتیم داخل حرم مولا...
میتونی تصور کنی چه حالی داره آدم، در لحظه ی ورود به رواق اصلی حرم... چشمت که به ضریح آقا علی بن ابیطالب(ع) می افته پاهات سست میشن و ناتوان از حرکت...
هر قلب برای قبله جایی دارد
. هر قبله برای خود خدایی دارد
این جمله شنیدم ز درون کعبه
. ایوان طلا عجب صفایی دارد.
طبق برنامه ای که مدیر کاروان داده بود، بعداز نماز مغرب و عشاء با همه ی بروبچ کاروان جمع شدیم جلوی ایون طلا. نادعلی رو خوندیم و نشستیم پای صحبتهای روحانی کاروان.
صحبتهایی در مورد تاریخچه ی شهر نجف و روایت خاکسپاری حضرت علی(ع):
شهر نجف که هم اکنون به شهر کوفه متصل است، از زمان طوفان نوح سرزمین بلندی بوده که آب آن را فرا نمیگرفت. نجف، مخفف "نی جف" است: یعنی دریا خشک شد... وقتی امام علی(ع) در سال 40 هجری شهید شد، امام حسن ع و امام حسین ع طبق دستور حضرت امیر، پیکر ایشان را شبانه و مخفیانه تشییع کردند. حضرت علی(ع) به امام حسن ع و امام حسین ع وصیت کرد که مرا در تابوت بگذارید و خودتان عقب آن را به شانه بگیرید تا جلوی تابوت را فرشتگان خدا حضرت میکائیل و جبرائیل به شانه بگیرند و جلو ببرند. آنها مرا جایی بر زمین میگذارند، بکنید، بر سر قبریست که برادرم حضرت نوح(ع) برای من آماده کرده است...
در شب دفن، تابوتی را به شتری بستند و همراه افراد موثق از کوفه بیرون بردنند، تا وانمود کنند که به مدینه میبرند. استر دیگری را هم با جنازه ای پوشانده و بیرون بردند، تا وانمود کنند در حیره دفن میکنند. در مسجد و دارالاماره و منزل یکی از اصحاب و ... چند قبر کندند و بدین صورت جز اصحاب خاص و فرزندان آن حضرت، کسی از محل دقیق دفن ایشان اطلاع نداشت.
علامه مجلسی مینویسد: علت پنهان بودن قبر حضرت امیرامومنین(ع)، ترس از خوارج و منافقین بوده و کسی جز خواص شیعه از جای مخفی آن اطلاع نداشت، تا اینکه درزمان خلفای عباسی، امام صادق(ع) به حیره آمد و موضع قبر را نمایاند و از آن روز شیعه قبر امام را در همان جا زیارت میکند.
امام سجاد ع به طور مخفیانه آن را زیارت میکرد. امام باقر در عهد بنی مروان از آن خبر داشت و گاهی به زیارت می رفت. امام صادق ع در عصر عباسیان که چندین بار به عراق احضار شد، در مسیر راه موضع قبر را به یاران مخصوص که همراهش بودند ، نشان می داد... به تدریج برای همه جایگاه آن آشکار و محل زیارت و رفت و آمد شد و در زمان هارون کاملاً از آن حالت پنهانی در آمد.
هارون به شکار رفته بود، در این منطقه آهوانی را دید، به دنبال آنها باز و سگ شکاری فرستاد، پس از مدتی آهوان به تپه ای پناهنده شدن، بازها و سگها برگشتند. هارون تعجب کرد، آهوان از تپه پایین آمدند، بازها و سگها دوباره به دنبال آنها رفتند. آهوان بازهم به تپه پناه بردند و بازها و سگها برگشتند.. این صحنه سه بار تکرار شد، هارون ماموران خودش رو فرستاد تا کسی را از اهالی قدیم و اصیل منطقه آوردند. پیرمردی بود از بنی اسد. هارون ماجرای تپه را از او پرسید؟؟؟... او امان خواست. هارون امان داد. پیرمرد به نقل از پدرانش گفت که در این تپه قبر علی بن ابیطالب علیه السلام است، خداوند آن را حرم و پناهگاه قرار داده و هرکه به آنجا پناه آورد ، ایمن است. هارون متاثر شد و گریست...
پس از آشکار شدن قبر امیرالمومونین ع در نجف آبادانی در اطراف مرقد مقدس از سال 170 هجری شروع شد و شیعیان به خصوص علویان در آن جا ساکن شدند...